امروز همه چیزش خوب بودبه جز آخرش ساعت اول یکم خندیدیم استادمون یه مرد پیر که همیشه میگه اگه من چیزی اشتباه میگم یا چیزی گفتم که متوجه نشدید یه بوق بزنید  تا دوباره بگم.امروزم روی تابلو یه چیزی نوشت اما اشتباه نوشت کلا اشتباه کاری زیاد داره چون سنش بالاست بعد خودش متوجه شد گف عههه پس چرا بوق نزدید اینو اشتباه نوشتم. خخ :) 


 


ولی امروز اتفاقاتی افتاد و در طول راه کلی فکر کردم و مشکل خودمو پیدا کردم ولی نمیدونم چطور درستش کنم. سوار اتوبوس شدم و یکی از دوستای کلاس اول دبیرستانم دیدم باهم دست دادیم سلام  و احوال کردیم ازم میپرسید کجا درس میخونی و چی میخونی و چیکارا میکنی ما اروم اروم مشغول حرف زدن بودیم با اینکه اتوبوس هم به شدت شلوغ بود دوتا پسر کم سن حدودا دوم یا خیلی بزرگ بوده باشن سوم راهنمایی بودن شروع کردن به مسخره کردن ما. و من چون خیلی حساسم زود فهمیدم دوستم داشت میگف دانشگاه تهرانم و اینجا دارم روی یک پروزه کار میکنم و فلان و فلان دیدم این دوتا ک من یکیشون که اصل کاری بود از کنار چشم میدیدم ک اونام الکی الکی دارن راجب رشته ها حرف میزنن و هی تو صورت دوستم که آرایش داشت و  مدام از رشته اش تعریف و تمجید میکرد نگاه میکرد یه جا گف وای این دوتا چقدر لاف میزنن ! 


وای من اینو شنیدم دیگه مخم دود کرد اومدم برگردم یه چیزی بگم اما گفتم اینا بچه اند ولشون کن بعد گفتم شاید من دارم بلند حرف میزنم ولی دیدم من که حرف نزدم و فقط ساکت دارم گوش میدم فقط اولش گفتم زبان میخونم و از بچه های دیگه چه خبرولی بعد از شنیدن حرف این پسرا به تلاطم افتادم ن میتونستم سکوت کنم ن میتونستم حرف بزنم دیگ اصلا نمی فهمیدم دوستم چی میگه سوار BRTبودم فقط به ذهنم اومد که خودم از این فضا نجات بدم . سریع به دوستم گفتم ببخشید من اینجا با یکی از دوستام قرار دارم و پیاده شدم سریع .و با اتوبوس بعدی رفتم بازم استرس داشتم دوباره دوتا ایستگاه بعد پیاده شدم اتوبوسم عوض کردم



تو راه فهمیدم مشکل من اینه که نمیدونم موقع بحث یا دعوا چی بگم که نه توهین به شخصیت خودم باشه واینکه طرف خطا کار متوجه اشتباهش کنم . درچنین مواقعی زبونم قفل میشه و میریزم تو خودم دوباره باز شستم میپره و مشکل دیگه امم این هست که در مقابل خطا و اشتباهات دیگران من خودم سرزنش میکنم و همین باعث سرکوب شدن اعتماد بنفسم میشه مثلا امروز هی به خودم میگفتم حتما تقصیر من بود که اونا تیکه انداختن. بعد میگم اصلا هر کی بمن میرسه هرچی دلش بخواد میگه. یا سوار اتوبوس سوم شدم یه پسر بچه سوار شد پشت سر من جیغ وورجه وورجهداشتم به خودم میگفتم اگه حتی این بچه تو سرمم بزنه باز من نمیدونم چ واکنشی باید نشون بدم.

واقعا نمیدونم در چنین شرایط هایی که مسخره میشم یا بهم توهین میشه چه واکنش باید نشون بدم چه حرفی باید بزنم؟ :( 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها