یکی از دوستام مسیرش با مترو خیلی سر راست و خوبه و همیشه بعد از دانشگاه بهم میگه توام بیا با مترو بریم. من با مترو میتونم برم با BRT هم میتونم :) ولی با مترو قشنگ شهر دور میزنم و میرم و مسیرم طولانی میشه بخاطر همین موقع برگشت چون خیلی خستم ترجیح میدم با مترو نرم ولی هربار دوستم اصرار میکنه که همراهش برم 

از اون اصرار از من انکار . گاهی میگم چی میشد میگفتم مسیرم به مترو نمیخوره از اول -_- 

خلاصه پریروز باز اصرار کرد و منم با مترو برگشتم خونه (به سلامت) تو مترو از تصادف و زله حرف میزدیم که اگه اتفاق بیافته این زیر (زیر زمین ) چیکار کنیم واینا چون من کلا از فضای بسته و خفه بدم میاد . :/


الان مامانم داشت تو تلگرام میچرخید که برام خوند مترو امروز دچار صانحه شده ولی خداروشکر خسارت جانی نداشته :( 


دیگه تووووبه من پام تو مترو نمیزارم .



+یک اتفاق دیگه که دیروز دیدم هم توی پله برقی های مترو بود یک خانم مسن یک نوزاد بغلش بود یهو تا اومد بیاد روی پله برقی بچه از دستش افتاد کلی مادرش (یک خانم جوان) جیغ زدن. ولی باز خداروشکر چیزی نشد و بچه سالم بود.

من و دوستم فک کردیم دعوا شده . دم پله ها داشتیم باهم حرف میزدیم.

کلا خاطره خوشی از مترو برام نمونده :|


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها